۱۳۹۰ مرداد ۲۶, چهارشنبه

اطلاع رسانی برای تغییرات جدید در سیستم توزیع و فروش

یکی از مشکلات من در سیستم توزیع و فروش اطلاع رسانی در خصوص تغییرات و امکانان جدید است. به هر دری می زنم که همکاران اتفاقات تازه را حتما ببینند و در صورت نیاز از آن استفاده کنند، جز در موارد قلیل، موفق نمی شوم. این موضوع البته عمومی است. در شرکتهای نوشابه زیاد دیده ام که مثلا امکان جدیدی در سیستمهای همکاران سیستم ایجاد شده ولی بسیاری همچنان از آن بی اطلاعند. به نظر من دلیل اصلی در همین فرهنگ شفاهی است. چیزی اگر حضورا گفته شود شاید شنونده ای داشته باشد اما اگر مکتوب شود تقریبا بدون خواننده می ماند. جمع ما در صنعت نوشابه محدود است. اگر بخواهیم حتما می توانیم به طور مرتب تغییرات و نظرات جدید را ببینیم و اظهار نظر کنیم. در این صورت همه از آن بهره می بریم. چندین سال پیش تخفیفهای پلکانی را برای زمزم مشهد کار کردم که طرح فوق العاده ای بود اما در طراحی آن اشکالی اساسی وجود داشت که با توجه به کدینگ زمزم مشهد خود را نشان نداد. اگر همان موقع در خصوص آن اظهار نظر می شد مطمئن باشید که الان امکان پرکاربردی مثل تخفیفهای هوشمند در سیستم وجود داشت. در حالی که هم اکنون در زمزم مشهد هم استفاده از آن با مشکل مواجه شده و باید طرحی نو در اندازیم. همین الان همه شرکتها مشکل گروه بندی توسعه یافته عاملین را به انحاء مختلف دارند. مثال ساده آن در خصوص گزارش های مناسب از عاملینی است که شرایط ویژه مانند یخچال و تابلو به آنها تعلق گرفته است. چون سیستم در ابتدا محصول محور طراحی شده، تهیه چنین گزارشهائی سخت و طاقت فرسا بود. امکان جدید شرایط خوبی را مهیا کرده است. استفاده از آن کاملا راحت و بدون دردسر است. اما فقط آقای افشین براتی در کوکا کولا و آقای رضا نخعی در پپسی مشهد به آن عکس العمل نشان دادند و شروع به استفاده کردند. این دو بزرگوار هم هرگز معطل اطلاع رسانی من نمی مانند. هر چیز تازه ای که به درد آنها بخورد بلافاصله استفاده می کنند و حتی به توسعه آن یاری می رسانند. آنچه من در خصوص سیستم می نویسم ظاهرا آب در هاون کوبیدن است. حتی به فیس بوک هم متوسل شدم که شاید از آن طریق مطلب بهتر اطلاع رسانی شود، که استقبال نشد. نا امید نمی شوم و این روش را ادامه می دهم. شاید هم چاره ای جز این ندارم. عدم اطلاع از امکانات جدید و توسعه کاربری سیستم بعضا موجب اتفاقات ناگوار می شود. به تازگی متوجه شدم زمزم رشت اقدام به جمع کردن این سیستم کرده است. از شنیدن آن حسابی غمگین شدم و وقتی علت را فهمیدم بیشتر متاسف شدم که به دلایل بنی اسرائیلی و کاملا غیر کارشناسی اقدام به این کار کرده اند. من در کوکا و پپسی و بزرگترین زمزم هم چنین تجربه های تلخی دارم که تا کنون بحمدا.. همه به این سیستم بازگشته اند. این افتخار بزرگی برای من هست و حسابی شکر گذار آن هستم. زمزم رشت هم باز خواهد گشت، چون قدما گفته اند: آرزو بر جوانان عیب نیست.

۱۳۹۰ مرداد ۲۴, دوشنبه

گروه بندی های جدید عاملین فروش

به صورت معمول عاملین فروش بر اساس پیشه و خط  و منطقه و سازمان توزیع که به آنها سرویس می دهد، دسته بندی می شوند. تخفیفها و تسهیلاتی که بازار رقابت ایجاد کرده و همینطور کالاهای تبلیغاتی که معمولا شرکتها در اختیار مشتریان قرار می دهند، بسیار متنوع و متفاوت است. به همین جهت این نوع دسته بندی ها مانند پیشه نمی تواند از پیش تعیین شده باشد. ابتدا در سیستم گروههای فرعی بوجود آمد که حقیقتا همین نام فرعی های یک تا سه توضیح کاربری آن را بسیار مشکل می کرد. علیرغم گذشت بیش از یک سال از ایجاد آن عملا مورد استفاده قرار نگرفت. اکنون توسعه بسیار بیشتری به آن داده شده است. اولین توسعه نامگذاری آنهاست. در اطلاعات پایه – عاملین – کدینگ – سایر گروهها، بلافاصله باید عنوان گروهها تعریف شود. برای اینکه مجبور به این کار شوید و از پیش فرضهای سیستم استفاده نکنید نام اولیه "عنوان مناسب تعریف کنید" گذاشته شده است. مثلا ممکن است لایه اول به دسته بندی تسهیلاتی مانند یخچال و تابلو اختصاص داده و حتی از دو لایه دیگر اصلا استفاده نشود. و یا ممکن است ابتدا از لایه سوم شروع کنید. مهم نام مناسب این لایه هاست که شما انتخاب می کنید، ترتیب آنها هیچ تاثیری در عملکردشان ندارد. دومین توسعه مهم ایندکس گذاری مناسب این دسته بندی ها ست که بسته به نوع  استفاده خواهد بود. مثلا اگر فقط از یک لایه استفاده کنید همان لایه در جستجوها عمل خواهد کرد. در تمام گزارشهای مربوط به عاملین کلید تب که سورت عامل را تعیین می کند بعد از تلفن و کدپستی بر اساس همین لایه ها مرتب سازی خواهد شد. البته در صورتی است که حداقل یک مورد استفاده وجود داشته باشد. ممکن است لازم باشد علاوه بر این در فیلترها نیز لحاظ شود. بنا بر یک رسم معمول، فیلدهائی مانند عنوان و نام خانوادگی که مستقیما امکان مرتب سازی دارند در فیلترها آورده نمی شود. ولی نظر به کاربرد زیاد در بعضی جاها مجبور شده ایم اطلاعاتی مانند خط توزیع و عوامل افزاینده و کاهنده را منظور کنیم. اگر در خصوص این دسته بندی های جدید نیز ضرورتی ایجاد شود، اقدام خواهد شد. البته همه چیز بستگی به انعکاس نظر شما دارد.  

۱۳۹۰ مرداد ۱۳, پنجشنبه

سرزمین خسته افغانستان، از منظر مدعیان

در تهران همیشه در دست ساختمان که هر بنائی بالقوه کلنگی محسوب می شود، دیدن ساختمانهائی که تخریب و در طبقات و واحدهای بیشتر مجددا ساخته می شوند، امری کاملا عادی است. کارگران خستگی ناپذیر سرزمین خسته افغانستان، بخش اعظم نیروی کار این ساخت و سازهای بی پایان متکی به ثروت نفتی است. در کوچه ما همزمان سه ساختمان تخریب شده و در دست ساخت است. برای من با چندین درد و مرض که حتی طاقت نیم ساعت استقرار در زیر تابش مستقیم آفتاب تهران را ندارم، تماشای کار و تلاش کارگران آذربایجانی و افغانستانی درست در روبروی محل سکونت، تبدیل به یک سوال شده است. در کشوری تنبل با کمترین بهره وری و بیشترین ادعا، این همه تلاش در مقابل چندرغاز حقوق روزانه در گرمای طاقت فرسای تهران آلوده، چه تفسیری دارد؟ یعنی این کشور را پول نفت و همین کارگران می سازند؟ ایرانیان مهاجر میزبانان خود را نصیحت می کنند که ما را بیشتر تحویل بگیرید، چون جزو تحصیل کرده ترین جوامع مهاجر هستیم. اما همسایه افغانستانی که نفت برای فروش و پول برای هزینه تحصیل نداشته و در عوض ماهر ترین و درستکارترین کارگر را در اختیار کارفرمای ایرانی قرار داده است، اگر درد کلیه داشت، یا باید بمیرد و یا از هموطن خود کلیه! بگیرد. ظاهرا این مصاحبه قدیمی است ولی من تازه به آن برخورد کردم. موسس انجمن خيريه حضرت ابوالفضل استان اصفهان گفته است: "طبق قانون پيوند اعضاي هر ايراني به هموطن خود امكان‌پذير است و پيوند از يك ايراني به افاغنه انجام نمي‌شود". گوینده به احتمال قوی حتی نمی فهمد که چه حرف نژادپرستانه ای زده است و اساسا گمان نمی رود که چنین درکی داشته باشد. وگرنه در عمل وضع بسیار خرابتر از این حرفهاست و لزومی به چنین فاش گوئی و دریدگی نیست. کلیه اهدائی امری لوکس و فانتزی است، افغانها از آموزش فرزندان خود نیز  در این کشور بی بهره مانده اند.  آنچه که مایه درد و عذاب است، صدور مداوم و رسمی چنین فرمایشات گهربار، در جامعه مدعی اولین اعلامیه!! حقوق بشر، سر و صدای چندانی ایجاد نمی کند.  اصلا چرا بکند؟ مگر در کوچه و خیابان چیزی جز این می بینیم و می شنویم؟. نانوائی بربری منطقه ما که طبق معمول صبح جمعه شلوغ می شود و در روزهای عادی عمده مشتریان آن همین کارگران افغانی هستند، با صدای بلند و بی شرمانه و بی ادبانه و برای خوش خدمتی به سایر منتظران تهرانی، وقیحانه کارگری افغانی را که طبق معمول هر روزه درخواست ده عدد بربری داشت، مخاطب قرار داد که "بس ته، چه خبرته،  مردم منتظرند، چقدر می خورین؟". تمسخر لهجه ها و مخصوصا لهجه ترکی برای من امری مذموم است. اما این جملات با لهجه عمیقا بی سواد آن مردک، سکوت توام با رضایت مردم منتظر، تسلیم همراه با شرم آن کارگر سخت کوش، هرگز از یادم نمی رود.