طی
صد سال گذشته تحقیقات گسترده و بیطرفانه و صد البته علمی بحمدالله ثابت کرده که
در ایران تُرک نداریم. میلیونها ایرانی هم که تُرکی صحبت میکنند، در اصل آذریهائی
هستند که تُرکزبان شدهاند. بنای این نوشته مناقشه در این بحث صدرصد علمی نیست.
بررسی حواشی این مدعای علمی است که متاسفانه کمتر و بلکه اصلاً به آن پرداخته نمیشود.
وقتی
گفته میشود در ایران تُرک نداریم، به طریق اولی صحبت از معضل و خطر پانتُرکیسم به
همان اندازه اعتبار دارد که از خطر پانژاپنیها و یا پانمغولهای ایران سخن به
میان آید. اما وقتی با دلایل علمی ثابت شده که ایران میلیونها شهروند آذری دارد، حتماً
کسانی از میان این جمعیت انبوه تمایلات پانآذری خواهند داشت. تا کنون صدها مقاله با
مضمون پانتُرکهای
ایران چه کسانی هستند به زیور طبع آراسته شده است. اما دریغ از یک مقاله که در
آن دستکم ویژگیها و خصلتهای اصلی و منحصرد به فرد پانآذریهای ایران مورد
بررسی قرار گیرد. جریانی که بسیار فعال است و دهها نشریه و سایت و بودجههای مناسب
تبلیغاتی در اختیار دارد. در این یادداشت سعی خواهد شد مشخصات و ویژگیهای اصلی یک
پانآذری اصیل که در کنگرههای این جریان به تصویب میرسد، اجمالاً معرفی شود.
شایان
ذکر است که کنگره پانآذریها همه ساله در بیست و یک آذر برگزار میشود و در آن
بیست و یک هسته اصلی پانآذری از بیست و یک شهر آذربایجان شرکت میکنند. هر هسته
بیست و یک عضو دارد و بر سینه هر کدام از اعضاء هم بیست و یک نشان طلائی "آذرآبادگان"
نصب است. قطعنامههای پایانی نیز همواره بیست و یک بند دارند و بیست و یک عضو
شورای مرکزی پانآذری نیز در جریان همین کنگرهها برای مدت یک سال تعیین میشوند. بیست
و یک در مکتب پانآذری عدد مقدسی است. اصول و تمامیت تفکر پانآذری مبتنی بر بیست
و یک مصوبه اصلی همین کنگرههاست و هر پانآذری همواره باید آنها را رعایت کند.
1- پانآذری مدافع سرسخت
منافع ملی و تمامیت ارضی و زبان رسمی فارسی در ایران است. پانآذری همه ایران را متحد
و یکپارچه میداند و از علم کردن زبانها و فرهنگهای محلی در مقابل زبان و فرهنگ رسمی
سخت بیزار است و آن را عامل تجزیه کشور میپندارد. با همه این کلینگریها، پانآذری
از همه ایران عضو نمیپذیرد، نگاه ملی اما زادگاه محلی دارد. به لحاظ شناسنامهای پانآذری
حتماً و قطعاً باید متولد یکی از استانها و شهرهای تُرکنیشن ایران باشد. ترجیحاً
اگر متولد تبریز باشد اصیلتر محسوب میشود. حوزه فعالیت پانآذری ایجاب میکند که
اجداد او هم از طرف مادری و هم از طرف پدری به شکل کاملاً طباطبائی تُرکزبان
باشند.
2- پانآذری مهمترین
تئوری تاریخ بشریت را متعلق به فیلسوف بزرگ ایران سید احمد کسروی میداند. کسروی کشف
کرد که آذربایجانیها قبلاً نمیدانستند تُرکی چیست و به زبان باستانی و ایرانی آذری
صحبت میکردند. مطابق این تئوری با هجوم و حاکمیت اقوام صحرانشین تُرک، آذری با
سرعتی بیپایان قربانی زبان وارداتی و غیرایرانی تُرکی شد. در حال حاضر آذرآبادگان محبوبترین کلمه برای پانآذریهاست که ریشه در این تئوری
دارد و یادآور دوران باستان آذربایجان است.
3- علیرغم قطعی و علمی
بودن تئوری آذری شادروان کسروی، متاسفانه این تئوری در عمل به پدیدهای منحصر به
فرد در کل تاریخ بشریت منجر شد. همه جهان متمدن در اعصار گذشته مورد هجوم اقوام
صحرانشین بودند. اما در همه این موارد بعد از مدتی صحرانشینان مهاجم مغلوب فرهنگ و
زبان برتر میزبان میشدند. مطابق این تئوری آذربایجان تافته جدابافتهای است که در
آنجا از زمین به آسمان باریده است. پاسخ
به شبهات ناشی از این نظریه موضوع اصلی کنگره بیست و یکم پانآذریها قرار گرفت. برای
پرهیز از اطاله کلام، شبهات دشمن و مصوبات کنگره بیست و یکم در پانویس شماره یک به
طور خلاصه ذکر شده است. [1]
4- سیاست خارجی پانآذری
مبتنی بر تنشزدائی و احترام به همه همسایههای ایران است. مشروط بر اینکه همسایه
هم از اصالت برخوردار باشند. متاسفانه بعضی از همسایههای ایران مانند کشورهای
عربی از جمله امارات یک وجبی و جمهوری آذربایجان چند وجبی و ترکیه ویژگیهای یک
کشور اصیل را ندارند و از فرهنگ ایرانشهری بیبهره ماندهاند. نظر به تنوع همسایههای
غیراصیل، پانآذریها در این بخش با برادر بزرگتر یعنی پانایرانیستها تقسیم کار
کردهاند. عربها را کُلّهم به پانایرانیستها که بزرگترین عربشناسهای جهان
هستند، واگذار کرده و از مصوبات آنها تبعیت میکنند. اما خود به طور ویژه روی جمهوری
آذربایجان و ترکیه متمرکز شدهاند.
5- علاقه پانآذری به
جمهوری آذربایجان طوری است که چندین نام روی این کشور شناخته شده در عرصه بینالمللی
گذاشته است. اغلب با عنوان جمهوری جعلی آذربایجان از آن یاد میکنند. اما وقتی صحبت
از آذربایجان ایران هم در میان باشد، ترجیح میدهند که به آن اران بگویند. پانآذری
وقتی احساساتی میشود نام جمهوری آذربایجان را به شیوهای صمیمانه و متمدنانه
تحبیب میکند و به آن جمهوری باکو میگوید. علائق پانآذری فقط محدود به نامگذاری
نیست. خواستار عودت جمهوری باکو به مام میهن هم هست. معتقد است که زمان معاهده
ترکمانچای به پایان رسیده و اساساً استقلال این کشور جعلی بیمعنی است.
6- سوگلی پانآذری در
میان همسایههای ایران ارمنستان است. وقتی صحبت از ارمنی و ارمنستان میشود، گُل
از گُل پانآذری میشکفد. همه چیز این
کشور را به شکل فرهنگ میبیند. البته پانآذری یک ابهام استراتژیک در ارتباط
دیپلماتیک با این کشور باستانی دارد که امیدوار است در آینده دانشمندان و متفکران
و فلاسفه پانآذری راهحلی مرضیالطرفین برای آن بیابند. موضوع سرزمینهای اشغالی آذربایجان
توسط ارمنستان است. روزی که قرار است جمهوری باکو به مام میهن عودت شود، کمیته
مرکزی پانآذری هنوز برای یک سؤال مهم و استراتژیک پاسخی قطعی نیافته است. آیا در
چنین موقعیتی مناطق اشغالی جمهوری باکو از جمله قرهباغ اشغالی هم باید عودت شوند؟
اگر دل نازک ارمنستان از این گستاخی رنجید چه باید کرد؟ آیا سرزمینهای اشغالی
باید مشمول عفو ملوکانه بشوند؟ این موضوع بزرگترین چالش دیپلماتیک پانآذریها با
سوگلی آنهاست که در تمام کنگرههای پانآدزی مورد بررسی قرار میگیرد. آخرین راهحلی
که سیاستمداران و فیلسوفان بزرگ پانآذری به کمیته مرکزی این تشکل ارائه کردهاند،
حاکی از آن است که باید در آینده کلاً بیخیال عودت جمهوری آذربایجان بشوند و سری را
که درد نمیکند بیجهت دستمال نبندند. چون در هر حال عودت این جمهوری جعلی منجر به
رنجش کشور باستانی و اصیل ارمنستان خواهد شد.
7- پانآذری به آرامش و
متانت شهره است و هرگز نباید از کوره به در رود. تنها در یک مورد اجازه دارد که
دهان خود را با لحن عصبی و امنیتی باز کند. و آن زمانی است که صحبت از جعل جمهوری
است. منتقدان سؤال میکنند چرا فقط جمهوری آذربایجان را کشور جعلی میدانید؟ چرا
ارمنستان و یا حتی گرجستان را جعلی نمیدانید؟ مگر همان سرزمینها طبق همان
معاهدات ترکمانچای و گلستان از ممالک محروسه ایران و امپراتوری قاجار جدا نشدند؟ چرا
خواهان عودت آن کشورها نیستید؟ پانآذری این سؤالات را شُبهات پانتُرکها میداند
و بلافاصله فریاد میزند که بگیرید این پانتُرک بیوطن را....
8- عشق پانآذری به ترکیه
عارفانه و ویرانگر است. اسم ترکیه که به میان میآید پانآذری از خود بیخود میشود.
حتی یادش میرود که قرار بود آدمی سکولار و غیرمذهبی انگاشته شود. چون خانم تانسو
چیللر نخست وزیر اسبق جمهوری ترکیه را هم به شکل سلطان سلیم عثمانی میبیند. به
طریق اولی برای پانآذری امیر اسدالله علم و امیر عباس هویدا و علی اکبر ولایتی و غلامعلی
حداد عادل هم هیچ فرقی با هم ندارند. همه آنها کارگزاران دم و دستگاه شاه عباس
کبیر هستند که باید انتقام شاه اسماعیل صفوی را در چالدران از وارثان فعلی سلطان
عثمانی بگیرند و آنها را به خاک سیاه بنشانند. برای پانآذری بسیار مهم است که یک آذری
اصیل همواره بداند ترکیه همان عثمانی و ایران همان صفوی است و کوچکترین غفلت موجب
خواهد شد که ترکیه در اولین فرصت تبریز شیعهمذهب را قتلعام کند.
9- رابطه عاشقانه پانآذری
و ترکیه یکی داستانست پرآب و چشم و بیان آن متنوی هفتاد من کاغذ لازم دارد. وقتی
صحبت از ترکیه به میان میآید، ممکن است پانآذری سکولار به یک بچههیئتی دوآتشه تبدیل
شده و آذربایجانی اصیل را کسی بداند که هفت پشت او ضرورتاً باید شیعهمذهب باشد. اخیراً
پانآذریها کشف کردهاند که شاعر نامدار تُرک مولانا محمد فضولی غیرآذربایجانی و
ایرانستیز بوده است. میگویند پانتُرکها او را آذربایجانی جلوه دادهاند. چون فضولی
سنیمذهب بود و بدتر از آن از صفویه نفرت داشت و مدح سلطان سلیمان قانونی را هم گفته
بود. کلاً صحبت از سکولاریسم و لائیسم و هگل و دموکراسی و حقوق بشر منوط به شرایطی
است که پای ترکیه و عثمانی در میان نباشد. در غیر اینصورت این بحثهای فلسفی نوعی
قرتیبازی خواهد بود که ممکن است تمامیت مام میهن را با خطر مواجه کند.
10-حقوق بشر سرلوحه
فعالیتهای پانآذری است. علاقه بشردوستانه فراوانی به یادآوری کشتار ارامنه به دست عثمانیها دارد. هر کس کوچکترین
تردیدی در نسلکشی ارامنه بکند، پانآذری سخت برمیآشوبد. حتی سؤالهای دیگر را هم
انحرافی میداند. مثلاً اگر کسی صحبت از فاجعه جیلولوق
در آذربایجان بکند که دستهجات مسلح مسیحی و از جمله داشناکهای ارمنی مسبب اصلی آن
بودند، باز پای عثمانی را به میان میکشد که قصد کشتار شیعیان را داشتند. در چنین
مواقعی پانآذری بدش هم نمیآید که نقش طوایف کُرد را در این میان پررنگتر ببیند و
دستهجات مسلح ارمنی را کُلّهم تطهیر کند.
11-پانآذری در ایران همه
فعالان کُرد را تجزیهطلب و خائن میداند. به آنها مشکوک است و سعی وافر دارد که
پشت هر نوع فعالیت مدنی و قانونی مثل چاپ یک کتاب
به زبان کُردی در سقز، توطئه بزرگ خائنان را کشف کند. اما همین پانآذری در
ترکیه سخت دلبسته مبارزات مردم کُرد با میراث نژادپرستانه تُرکهاست و خواهان رسمیت
کامل زبان کُردی در آن کشور است. البته به استقلال کُردها در ترکیه علاقه ندارد،
چون برادر بزرگتر یعنی جریان پانایرانیست مصوب کرده که هر جا کُرد هست آنجا ایران
است. فعلاً شرایطی مهیا نیست که خواهان
عودت کردستان ترکیه به مام میهن بشوند. به طور کلی پانآذری تخصص ویژهای روی نبرد
تُرک و کُرد در هر نقطه از خاورمیانه دارد.
12-شجاعت از بارزترین
خصلتهای پانآذری است. در شرایط فعلی هیچ جریانی جرات انتقاد علنی از قانون اساسی
کشور را ندارد. اما پانآذری شجاعانه اصل پانزده قانون اساسی را وصله ناجوری میداند
که اجرای آن به تجزیه کشور منتهی خواهد شد.
13- پانآذری اصرار دارد
که مهمترین میراث بشریت شاهنامه فردوسی است. گذراندن چند واحد اجباری شاهنامهشناسی
در دانشگاهها را توصیه میکند اما در این خصوص رفتار او کاملاً منطقهای است.
مثلاً برای اهالی شیراز و اصفهان این حق را قائل است که سعدی و جامی و نظامی گنجوی
و حافظ را به فردوسی ترجیح دهند. و یا اگر ابراهیم گلستان نقد تندی هم بر علیه
حکیم ابولقاسم فردوسی نوشت، پانآذری بر اساس اصول مدارا و حکمت آنها را تحمل میکند
و بلکه مفید میداند. اما وقتی پای اهالی آذربادگان در میان باشد، حفط حریم مقدس
شاهنامه از اوجب واجبات است. هر نقدی به فردوسی حتی اگر از طرف رضا براهنی باشد که
از پیشگامان نقد ادبی در این کشور است و بسیاری از اشعار کلاسیک فارسی از جمله
حافظ را از منظری متفاوت به ایرانیان معرفی کرده، شاخکهای حسی پانآذری تحریک شده و توطئه بزرگی را پشت آن تشخیص خواهد داد. پانآذری خواندن شاهنامه را ضروری سواد
برای اهالی آذربایجان میداند. خاصه به داستان نبرد رستم با افراسیاب تورانی علاقه
ویژهای دارد.
14-پانآذری از طریق
دوستان و دشمنان به طور دوجانبه تحت فشار است. بزرگترین دوست و برادر بزرگ و متحد
آنها جریان پانایرانیست است. اما در بعضی جلسات داخلی که اختلافاتی پیش میآید،
پانآذری علیرغم این همه خدمات همچنان از طرف برادر بزرگتر با عبارت "دیگه
داری تُرکبازی در میاری ..." تحقیر میشود. این لهجه لامصب هم که درست شدنی
نیست. پانآذری داریم که با نیم قرن سابقه خدمت و شعار آذری آذری همچنان فارسی را
با لهجه تُرکی صحبت میکند و اسباب انبساط خاطر برادر بزرگ در جلسات کاری میشود.
حتی بعضی وقتها برادر بزرگتر به اندازه کافی او را خودی نمیداند و واهمه دارد که
در ادامه راه دشوار مبارزه، دلبستگیهای خانوادگی پانآذری را تحت تاثیر قرار بدهد
و مرتکب خیانت بشود و به یک باره تصور بکند که خود نیز تُرک است. همین نگرشها و
تردیدها پانآذری را به حال و روز برده تحقیرشده در کتاب اکلسی دو توکوویل
انداخته که به هر اطواری متوسل میشد و خودشیرینی میکرد تا دل ارباب سفیدپوست خود
را به دست آورد. پانآذری همواره ناچار
است که کاسه داغتر از آش باشد. اگر در چند کیلومتری زادگاه فردوسی و در مشهد به
یک باره نقاشیهای
مرتبط با شاهنامه از سطح شهر محو شوند، پانآذری ککاش هم نمیگزد. چون آن بیحرمتی
متعلق به حوزهای است که نقش ارباب فرهنگی را برای پانآذری دارد و لابد هر چه آن
خسرو کند شیرین بود. اما اگر در شهر سلماس همین کار را با مجسمه فردوسی بکنند، کسی
را یارای مقابله با غیرت باستانی پانآذری نیست. البته در پی بحران سلماس
انتقادهای زیادی متوجه پانآذریها شد و حتی برادر بزرگ آنها را به کمکاری متهم
کرد. پانآذریها نیز برای اثبات وفاداری قرار است در کنگره بعدی پیشنهاد معطلمانده و دشمنشکن بنیانگذار تشکیلات خود را
تصویب کنند. مطابق این مصوبه وقتی در آذربایجان به هر مناسبتی نام فردوسی به میان
آمد، مردم موظف خواهند شد که سه صلوات بلند بفرستند. گویا نهادهای مذهبی هنوز چنین
مجوزی را به پانآذریها ندادهاند.
15- پانآذری از طریق
دشمنان به طور مضاعف تحت فشار روانی است. بسیاری پانآذریها را پانایرانیستهای
تکامل نیافته میدانند و با عنوان "دونمه" آنها را تحقیر میکنند. تُرکها
در گذشته به کسانی که دین و مذهب خود را تغییر میدادند، دونمه میگفتند. این
اصطلاح چندان محترمانه نیست. به هر حال در شرایط عادی یک انسان عادی بیدین میشود،
اما دین و مذهب آبا و اجدادی را برای خوشایند همسایه تغییر نمیدهد. در اغلب موارد
دونمهگری ریشه در نوعی ترس و یا فرصتطلبی داشت. دونمه در دین و مذهب جدید از پاپ
کاتولیکتر میشد و در هر موردی هم که شاه میبخشید، دونمه نمیبخشید. متاسفانه در
مناطق کوچکتر دردسر اصلی برای نسلهای بعدی دونمه باقی میماند. از اینجا مانده و
از آنجا رانده میشدند. بعضاً منطقه خود را ترک میکردند تا شاید در جائی که کسی
اصل و نسب آنها را نمیشناسد، به آرامش برسند. پانآذری هم با چنین معضلی در دنیای
معاصر مواجه است. اگر کوتاه بیایند از طرف برادر بزرگ به تُرکبازی متهم خواهند
شد. به حال خود هم که رها میشوند، این عبارت دونمه دست از سر آنها برنمیدارد.
روان پانآذری همیشه درگیر است.
16-پان آذری دموکرات و
پایبند حقوق بشر است. اما با فعالان تُرک که همه آنها را پانتُرک میداند، شوخی
ندارد. اگر این فعالان به زندان افتاده باشند و از حکومت اسلامی شش ماه حکم هم
گرفته باشند، به کمتر از اعدام آنها راضی نمیشود.
17-پانآذری استقلال رای
دارد. بسیاری پانآذری را عنصر گوش به فرمان برادر بزرگ یعنی پانایرانیست میدانند.
اصلاً اینطور نیست. بعضاً شجاعانه در مقابل آنها ایستادگی میکنند. به عنوان مثال جریان
پانایرانیسم از سر بزرگواری التفاتاتی به موسیقی اقوام دارد. موسیقی محلی را به
رسیمت میشناسد و لازم هم باشد در محافلی به نمایش میگذارد که تحمل کثرت در فرهنگ
ایرانشهری را نمایش دهد. اما پانآذری در حوزه فعالیت خود اجازه چنین قرتیبازیهای
را صادر نمیکند. رابطه موسیقی عاشیقی و پیوند آن با زبان و اسطورههای تُرکی باستان
به گونهای است که حسین
علیزاده اشعار تُرکی معاصر را هم چندان مناسب آن نمیداند. با این وجود پانآذری
اصرار دارد که عاشیق ریشه در گوسانهای عهد
خشایارشاه دارد و همین موسیقی هم باید پشت قباله شاهان تمدنساز هخامنشی انداخته
شود.
18-پانآذری تحولات
آذربایجان را از بازیهای تراکتورسازی گرفته تا فعالیتهای کاملاً مدنی به خوبی و
با دقت و امکانات فراوان رصد میکند. و خیلی خوب میداند که اوضاع در عالم واقع از
چه قرار است. و برای همین است که مدام بال
بال میزند و برای همین هم باید گفت بزن بزن که داری خوب میزنی.
19- برای پان آذری عدد
بیست و یک از تقدس بالائی برخوردار است. ادیان قدیمی هم اعداد مهم و هویتبخش دارند. مثلاً در تورات ده فرمان
اهمیت دارد. پانآذریها عدد بیست و یک را حسابی گرامی میدارند. گفته میشود پانآذریهای
افراطی وقتی غذا هم میخورند، حتماً باید تعداد لقمهها بیست و یک باشد. آبگوشت را
هم با بیست و یک تکه نان خشک تیلیت میکنند. البته اصلاحطلبان و معتدلین پانآذری
در این خصوص چندان سختگیر نیستند و معتقدند بیست یک لقمه مستحب است و از واجبات نیست.
20-به طور کلی هر نوشته و
هر بیانیه و هر قطعنامه و هر کتاب پانآذری باید به نوعی بیست و یک بند و یا فصل
داشته باشد. اگر تعداد بندها زیاد بود در هم ادغام میکنند. و اگر به هر دلیلی قافیه
تنگ آمد، میتوان با خیال راحت به تعداد آنها آب بست.
21-پانآذری با بیست و یک
قمار نمیکند.
[1] شبهه اصلی را مخالفان قسمخورده
پانآذریها با پذیرش تئوری زبان آذری مطرح کردند و به تبعات اجتنابناپذیر آن
پرداختند. زبان تُرکی مطابق این تئوری فاقد هر گونه مفاهیم شهری و متعلق به
صحرانشینان بود، اما با سرعت برق و باد در بهترین شهرهای ایران رواج یافت. آن هم
در دورانی که نه از آموزش عمومی خبری بود و نه از رادیو و تلویزیون و روزنامه. طی
صد سال گذشته از زمین و زمان و یمین و یسار زبان تُرکی در محاصره آموزش انحصاری
زبان فارسی است. تمام مطبوعات و رسانههای گروهی هم به فارسی است. اما هنوز زبان
آذربایجان تُرکی باقی مانده و به نظر میرسد همچنان تُرکی هم باقی خواهد ماند. مخالفان
قسمخورده از پانآذریها سوال کردند چه حکمتی در این کار است؟ و بعد ادامه دادند
که وقتی تئوری زبان آذری میگوید زبان تُرکی با چنین سرعتی در فرهنگیترین مناطق و
شهرهای ایران رواج یافت، باید بدیهیترین تبعات نظریه را هم پذیرفت. و آن قدرت بینظیر
و بالای فرهنگی این زبان است. شواهد زندهای هم برای آن آوردند. از ایروان تا
گرجستان تا همه همسایههای آذربایجان، برای ارتباط با مردم آذربایجان و بعضاً با
یکدیگر، زبان تُرکی را یاد میگرفتند. ارمنیها و آشوریها بدون تُرکی قادر به حرف
زدن با هم نبودند. یک زبان وارداتی که به تازگی یک زبان اصیل را به حاشیه رانده
چگونه به چنین قدرتی دست یافته است؟ عموم آذربایجانیها در گذشته زبان هیچ همسایهای
را نمیدانستند. در دوران معاصر هیچ زبانی در منطقه قادر به این کارکرد تُرکی نشده
است. مخالفان گفتند تُرکی به هر طریقی که به روح و جان و دل نیاکان آنها را راه
یافته باشد، به آن افتخار میکنند تا کور شود هر آنکس که نتواند دید. اما پانآذریها
کور نشدند و در کنگره بیست و یکم، بیست و یک ماده تصویب کردند که خلاصه آنها به
شرح زیر است :
زبان
اقوام صحرانشین گرچه فاقد هر گونه مفاهیم
شهری بود، اما این اقوام بسیار حساب شده عمل کردند. گرچه از شرق به غرب آمدند، ولی
تعمداً از روی نیشابور و سمنان و شهرهای شرقی ایران پریدند و آنها را تُرکزبان نکردند،
تا امروز جریانهای اصیل مثل پانآذری را با تناقض مواجه کنند. کلاً این اقوام از
همان اول پانتُرک بودند و سیاستهای چندلایه و پیچیده آنها را قرنها بعد اینتلجنتسرویس به کار بست تا زبان فرانسه را به حاشیه ببرد و انگلیسی زبان اول ارتباطی
جهانیان بشود. کنگره بیست و یکم در بند بیست و یک مصوبه خود تصویب کرد که شنیدن
شبهات معاندان برای پانآذریها مجاز نیست. و اگر به طور تصادفی در معرض این شبهات
قرار گرفتند، از این گوش بشنوند و قبل از اینکه از آن یکی گوش به در کنند، یک دل
سیر فحش و بد و بیراه نثار پانتُرکها بکنند.
بیانتان فوق العاده شیوا و رسا بود. مطالعهتان صددرصد میدانی بوده است که چنین زیبا و شیوا، این موجودات را شناساندی.
پاسخحذفراستش تمام بندها مفهوم شد الا بند 21 که لابد سر الأسرار پان آذریها است. میشه تعلیقه ای بزنید و توضیح بفرمایید که قمار نکردن با 21 چه معنایی دارد؟
نظر لطف شماست احسان عزیز،
حذفهمانطور که ملاحظه می کنی، بندهای جدی تر طولانی است. چند بند آخر را تعمداً طوری طراحی کردم که حتماً تعداد بندها به عدد 21 برسد. حتی اکر آبگوشتی باشد. و آخرسر هم از قول پان آذری ها گفتم که آب بستن به نوشته مجاز است که حتماً به عدد 21 برسد. چون پان آذری با 21 شوخی ندارد و با این موضوع قمار نمی کند. که هم اشاره به بازی 21 دارد و هم به تقدس عدد 21 نزد پان آذری.
بسیار پر مغز و زیباست
پاسخحذفممنون از اظهار لطف شما،
حذفمن ، نوشته های شما را گاه گاهی دنبال می کنم و لذت می برم. اگر یادتان باشد ، پیش از این هم یک بار دیگر در این مورد چند کامنتی رد و بدل کرده ایم. گفتم که من ترک نیستم . ولی ترکی می دانم و ترک ها را هم بسیار دوست دارم . از یکی از اقوام ایرانی غیر پارس زبان هستم. البته سواد و معلوماتم به اندازۀ شما نیست ولی در این مورد خاص ، فکر می کنم شاید نظرم بی طرفانه تر باشد.
پاسخحذفهمیشه برایم سئوال بوده که رابطۀ ترک زبان های آسیانه میانه (که گویا مرکز و مبدا زبان ترکی است) با ترک زبان های آذربایجان و ترکیه چیست ؟ و این فاصلۀ عظیم بین این دو منطقۀ ترک زبان ، چطور تحت تسلط زبان پارسی ( یا سایر زبان های غیر ترکی دیگر) بوده یا باقی مانده است.؟ سئوالی که پاسخ دقیقی به آن نیافته ام. ولی آن چه خود بنا بر مشاهده و تجربه دریافته ام ، این است که ظواهر نشان می دهد ، این اقوام ترک زبان ، از نژاد های گوناگونی هستند. از نژاد زرد و مغولی بگیر تا نژاد های مدیترانه ای و حتی اروپایی سفید. همۀ این هم به زبان های خانوادۀ ترکی سخن می گویند. گرچه با تفاوت های بسیار زیاد. منطقی به نظر می رسد که زبان بعضی از این اقوام در طول تاریخ و بر اثر جنگ ها و مهاجرت ها و ... تغییر یافته باشد. چنان که در سال های اخیر هم ، شاهد پیش روی زبان حاکم پارسی در مناطق غیر پارسی زبان و عقب راندن زبان های محلی بوده ایم.
ممنون از اینکه نوشته های نهالستان را دنبال می کنید.
حذفبحث نژاد آدمها و جوامع متغلق به دهه های گذشته است که در ایران هم آریائی بازی متداول شد. خوشبختانه اکنون بسیاری از این بحثها عبور کرده اند. ترکی صدها میلیون گویشور دارد. از غرب چین تا شرق اروپا که از نظر چهره و تبار بسیار با هم متفاوت هستند. این موضوع تا حدودی در خصوص زبان فارسی هم صادق است. مثلاً تاجیکهای دوشنبه و مردم اصفهان خیلی به هم شباهت ظاهری ندارند اما هر دو به فارسی سخن می گویند.
با سپاس از پاسختان. من هم با شما در مورد آریایی بازی و سایر جلوه های نژاد پرستی موافقم. یعنی واقعاً معتقدم هیچ نژاد و قومی را بر دیگری برتری ومزیتی نیست. زرد و سیاه و سفید ، یکی هستند. اما تفاوت های ظاهری اقوام به هرحال وجود دارند و نشانه هایی از پیشینیان دارند. به قول شما یک ترک زبان آسیای میانه ، چه شباهتی دارد به یک ترک زبان سفیدروی روشن چشم اهل ترکیه. شباهت این دومی ، بیشتر با همسایۀ سوری - یا لبنانی- اش است تا یک ازبک یا قرقیز.
حذفیک نکته میخواستم به بحث بیفزایم، و آن اینکه ترکهای آسیای میانه با آذربایجان و آناطولی از طریق بالای خزر در طول تاریخ مرتبط بودهاند. یعنی در دوره هخامنشی و ساسانی نیز رفت و آمد از طریق سرزمینهای بالادست خزر که عموما به دست امپراتوریهای ترک بود، محقق میشد. جمعیت ترکها بومی سرزمینهای شمالی شرقی و غربی خزر بودهاند.
حذفعجب جریان سیاسی سیستماتیکی در کشور وجود داشته وخبر نداشتیم . ممنونم که در شتاساندن آنها پیش قدم شدین
پاسخحذفنویسنده نامحترم کدام محققی ثابت کرده که آذری ها ترک نیستند و ترک زبان شده اند.و چگونه ....شما با تکنولوژی امروزه اگه آزمایش بدی با قطعیت نمی تونن بهت بگن که فرزند باباتی یا یکی دیگه چطو در مورد نژاد یه قوم نظر می دی .بعلاوه آذری ها ترجیح می دن ترک باشن تا فارس چون فارسها افتخارشون اینه که همواره مغلوب شده اند ولی قوم غالب را به ریخت وقیافه خودشون در آورده اند مثلا مغولها و عربها و .......بعلاوه تو چکاره ای که بجای حل مشکلات امروزه مملکتت به فکر تغییر و خواسته بر حق یه قوم افتاده ای ...بخودت بیا و بفهم ...
پاسخحذفکامنت کسی که دو پاراگراف مطلب را نخوانده یک پاراگراف جواب می نویسد و ادب هم نمی داند، شایسته بود که روانه هرزنامه بشود.
حذفداداش اول مطلب رو کامل بخون بعد کامنت بذار :D
حذفیه خطشو میخوندین لاقل!
حذفچوخ گؤزخ ل چوخ گؤزه ل چوخ گوزه ل ؛ قلمیزین آخیجیلیغینا شاشدیم. هر کیمسه بو یازینی اوخوسا پان آذری لره حق وئرهر. خلقین اعصابینان اوینامیون حقوق بشرنن (اینسان حاقلاری نان ) دابان دابانا ترس دیر.بو پان آذری لری نین بیر بویوک حیصه سین تانیرام حتی مجلس ده نماینده لیگه ؛ معاون وزارت و مدیرکل لوغا قده ر یوکسه لیب لر. آدی گئده ن کئچمیش نماینده تام بیر عیاش دیر.و اردبیل ده اونون نشریه سی نین بوتون مقاله لری ایزان شمالی یه عاید دیر. لطفن پره پوزان لیق سالمیون منیم ایران شمالی ده ن منظوروم بوتون بیلیرکیشی لرین (کارشناس لارین) اتفاق نظری اولدوغو باکی رئسپوبلیکاسی دیر. ارمنستان و گورجوستان بیزانسین بیر حیصه سی دیر کی وهابی و سلفی تورکیه لی لر اونلارین آنا تورپاقلارین پارچالاییب و دیدرگین ائدیب. اونلار ایران بزرگون ازلی و ابدی دوسلاری دیر.ترسینه باکی لی دین سیزلر ایران شمالی لی دیرلر.هه دئییردیم بونماینده جنابین کی اصلیتی گرمی نین کله سری و نمینین کله سریندن دیرلر و ماراقلی بوراسیدیرکی اردبیل شهرینده اونلارین نفوسونون سایی 40مینه یاخین دیر و بویوک حیصه سی نین سون آدی محمدی کله سردیر. بو پان آذری قارداش لاریمیزین هامیسی آکادمیک سویه لی دی لر.بیری پروفسور ایران شمالی شناسی او بیری سی پروفسور شیعه شناسی و ... .
پاسخحذففقط می خواستم بگم ما قومی بنام آذری نداریم . یعنی قوم منسوب به آذر . این واژه کاملا غلط است . ما قوم آذربایجانی داریم یعنی قوم منسوب به آذربایجان یا آذرآبادگان یا آتشکده واژه آذری یک غلط مصطلح است که متاسفانه حتی مورد استفاده برخی از آذربایجانی های عزیز هم قرار می گیرد
پاسخحذفایندی من سنه دئسه م یاشا، آز دئمیشم، دوغوردان یاشا بااااا، جانا سخن از بیزیم اوره ک می گویی. یاشا
پاسخحذفممنونام کی یازی نی اوخویوب و بئیدن عزیز محسن
حذفیازینی اوخومایا باشلامامیشدان، بیر دوشندوم. "اوغلان بو یازی اوزون دو، آللاه ائلی یردی بااا اوخوماسینا دهیردی" دئدیم.
پاسخحذفدوغوردان اوخوماسینا دهیدی! چوخ یاشا ♥
عزیز بهنمام، باخ بو اوزون یازماق منن ال چکمیر دا، :) :) سئوندیم کی آخیراجان اوخویوبسان
حذفمقاله تان را خواندم و چند سوال برایم پیش آمد امیدوارم به آنها پاسخ بدهید (بهرحال انسان چیزی را که نمی داند باید بپرسد)
پاسخحذف1- کشور بریل در قاره ی آمریکا قرار دارد (مردمش سرخپوست هستند) و زبانش پرتغالیست کشور آنگولا در قاره ی آفریقا قرار دارد (مردمش سیاه پوست هستند) وزبانشان پرتغالیست کشور تیمور شرقی در منتها الیه قاره ی آسیا قرار دارد (و مردمش زرد پوست هستند) ولی زبان آنها هم پرتغالیست حالا این اتفاق چجوری افتاده؟ بله کاملا درسته همه ی این مناطق مستعمره ی کشور پرتغال بوده اند و زبانشان هم بدست آنها تغییر کرده حالا آیا همین اتفاق نمی تواند در آذربایجان ایران بیافتد؟
2- درباره ی جمهوری جعلی هم شما هیچ سند معتبر متعلق به بیش از یک قرن پیش سراغ ندارید که در آن نام شمال رود ارس آذربایجان گفته شده باشد (اگر هست خوشحال میشوم بیان کنید) ولی ارمنستان و گرجستان همواره همان نام را داشته اند (اگر سندی دارید که نام آنها چیزی بجز آن بوده است خوشحال میشوم ارائه کنید)
3- درباره ی ترکیه هم (که تا پیش از برامدن اتا ترک نامش عثمانی بود) هم نمی دانم شما هرگز از نسل کشی ارمنی ها و آشوری ها و کردها و یونانی ها چیزی نمی گوئید (شاید چیزهای مهمی نیستند و پارلمان اروپا و کشورهای اروپایی و امریکایی و ... جوگیر شده اند) ولی بهرحال از دید شما باید با ترکیه ای که دولتش علنا از تجزیه ی ایران سخن می گوید دوستانه سخن گفت و رفتارهایش را قوم گرایی و تجزیه طلبی ندانست ولی وقتی یک ایرانی علیه ترکیه سخن بگوید میشود شوونیست و نژاد پرست
4 - درباره ی اصل قانون اساسی هم (که مطمئنا میدانید در آن تاکید شده است که زبان رسمی ایران فارسی است و زبانهای محلی باید در کنار زبان رسمی آموزش داده شود ) اگر مثلا من آذری ترک زبان بهمراه همسر و فرزند خودم برای زندگی و کار به زاهدان بروم که در آنجا هم بنا به گفته ی شما باید زبان بلوچی آموزش داده شود چکار باید بکنم؟ باید فرزندم را به کلاس زبان بلوچی بفرستم؟ ولی من که بلوچ نیستم یا درشهرهای بزرگی مانند ارومیه و تهران و اهواز و ... چندین قومیت زندگی میکنند برای مثال در ارومیه کردها و ترک زبانها باهم زندگی میکنند حالا اگر این طرح شما عملی شود ان هعموطن کرد که در مناطق ترک زبان ارومیه زندگی میکند باید فرزند کلاس اول خود را مسافت طولانی تا مدرسه ای ببرد که زبان کردی در آن آموزش داده میشود؟ همین مشکلات در تهران و کرج و ... هم وجود دارند در برخورد با چنین مشکلاتی (که کم هم نیستند) چه باید کرد؟
5- زبان آذری هم کشف و یا اختراع احمد کسروی نیست بلکه او در این زمین بیشتر از دیگران پژوهش کرد و از منابع بسیار زیاد برای کشف حقیقت کمک گرفت از کتابهای دهها جهانگرد و تاریخ نویس اسلامی استفاده کرد و اینها رو نوشت خوشحال میشوم اگر منبعی (رسمی و معتبر در سطح دانشگاه ها و پژوهشگاه ها) دارید که ثابت میکنه زبان آذربایجان از آغاز ترکی بوده است ارائه کنید
جناب ناشناس شما از نویسنده مقاله سوال کردید و من خواستم به سهم خود جوابی برایتان بنویسم امیدوارم به آنها دقت کنید.
حذفجواب 1: شاید چنین اتفاقی افتاده است ولی ۱- برای آن سند و مدرکی وجود ندارد (اگر سندی دارید خوشحال میشوم ارائه کنید) ۲- اگر هم ما با حمله مغول ترک شدیم پس چرا به لهجه مغولی صحبت نمی کنیم. با این استدلال شما می بایست نیمی از قاره آسیا به زبان مغولی صحبت بکنند از جمله فارسها ارمنی ها کردها عربها افغانها و ... ۳- چرا همواره پیوستگی ملتهای ترک از شمال قفقاز تا جنوب آن فراموش می شود. زیرا بیشتر مناطق مرکزی روسیه و شمال قفقاز را ترکان تاتار تشکیل می دادند که با سیاستهای شوروی سابق تمام آنها مجبور به مهاجرت شده اند. همان سیاست را نیز در قبال آزربایجان شمالی پیش برده و کشور جعلی ارمنستان را در سرزمین آزربایجان ایجاد کردند.
جواب 2: اگر سندی برای وجود ارمنستان دارید نشان دهید.( حوصله اثبات آزربایجان را ندارم بروید و خودتان بگرید پیدا می کنید) شما که داری می گردی بی زحمت سند وجود تعداد معدودی از کشورهای اروپایی و امریکایی و آسیایی و استرالیایی و آفریقایی رو هم که قبلا وجود نداشتند و حالا کسی ازشون سند نمی خواهد رو هم پیدا کنید شاید به کارمون بیاد.
جواب 3: بله خوب برای ما آزربایجانی ها صحبت از کشتار ارامنه اصلا مهم نیست و برامون بی ارزشه بخصوص اگه همین ها دست به کشتار خوده ما زده باشن مثل کشتار جیلولوق. راستی برای شما کسر شان هست که کشتار آزربایجانی ها رو که به دست ارامنه انجام شده را نکوهش بکنید؟ (اگر این کار رو کردید خوشحال میشوم اسنادشم ارائه کنید) ( به نظر من: شما ارامنه رو نکوهش می کنید که چرا کارشون رو کامل انجام ندادند و همه آزربایجانی هارو نکشتند. شماها رو بهتر از خودتون می شناسم)
جواب 4: واقعا با این استدلال شما رو کره زمین هیچ بنی بشری نمی تونه از خونه خودش بیرون بیاد چون ممکنه به یکی توی راه بر بخوره که زبونشو متوجه نشه. رفتن به شهر و کشور و قاره و سیارات دیگر که بماند. من اگه بخوام برم زاهدان کار بکنم باید پی یاد گرفتن زبان بلوچی هم برم و باهاش مشکلی هم ندارم چون قبلش بهش فکر کردم و تصمیم رو هم گرفتم حالا شما زورت می یاد مشکل از سپاپتون هستش ( راستی چطور ارمنی ها حق تحصیل به زبان مادری خودشون رو دارند ولی منه تورک نه؟ خوشحال میشوم نظر شمارو در این مورد بدونم)
جواب 5: کسروی هر گلابی که خورده یا نخورده تورو سنه نه من می دونم و ملت آزربایجان ( البته بعدش شما نگی من خودم آزریم و فلان و بهمان چون این روشا کهنه شده و جواب نمیده دیگه) خدا بیامرز پدر بزرگم هر وقت از تهران براش مهمون می یومد و باهاش صحبت می کرد می گفت : بالام تورکی ده گینن من بیلیم نه دییرسن آه من فارسی بیلمیرم. آنزمان من و اهل فامیل به این موضوع می خندیدیم ولی حالا آن خنده ها تبدیل به خشم شده چون می دانیم پشت این موضوع چه نقشه ها و چه اهداف کثیفی برای نبودن من تورک کشیده شده و تلاش دارند من را از آنچه هستم دور کنند. حالا شما چه خوشت بیاد چه نیاد ما تورک هستیم و خواهیم بود و راه آزادی خود را یافته ایم.
دوست بزرگوار من تو نوشته ی خودم توضیح دادم که من آذری هستم و نمیدونم چه دلیلی داره که بخوام دروغ بگم؟
حذف1 نمیدونم برای چه موضوعی از من سند میخواهید ولی اگر منظورتون تغییر زبان هست من هنوز متوجه نشده ام دقیقا هدفتون از این حرف چیه؟ یعنی میخواهید بگید امریکای لاتین از آغاز زبانشون پرتغالی و اسپانیایی بوده؟ پس با این حساب سرخپوستها با اروپایی ها هم نژاد هستند؟ سیاه پوستهای آفریقایی هم که تقریبا همشون به زبان کشورهای اروپایی صحبت میکنند هم هم نژاد اروپایی ها هستند؟ اینکه میگی چرا بقیه ی مستعمرات مغولها ترک نشده اند هم من ادعا نکردم مغولها یک شبه زبان این مناطق رو تغییر داده اند بلکه تغییر زبان این مناطق بمرور و بیشتر در دوره ی حکومت (سلجوقیان و خوارزمشاهیان و صفویه و... ) انجام شده است شما اگر سفرنامه های فراوانی رو که متعلق به صدر اسلام و قرون یک و دوی هجری هستند بخونید متوجه میشید
2شما حوصله ندارید سندی برای اثبات وجود آذربایجان ارائه بدهید ولی برای وجود ارمنستان سند میخواهید؟ خیلی جالبه برای اثبات حرفم همین بس که ارمنستان نخستین (و بنا به برخی گفته ها دومین) کشوری هست که مسیحیت رو دین رسمی خودش اعلام کرد یعنی پیش از اینکه روم مسیحیت رو دین رسمی اعلام کنه پس بطور طبیعی اون زمان کشور ارمنستان وجود داشته
3 من نمیدونم منظورت از گفته ات که میگی "شماها رو بهتر از خودتون می شناسم" یعنی چی؟ مگه من کی هستم؟ نسل کشی در همه ی دنیا محکومه حالا بماند که خود ایاز مطلب اف گفتارش با شما متفاوت است اینهم سندش http://www.ccsi.ir/vdca.mn6k49nwe5k14.html
4 من نمیدونم چرا شما اینقدر رو ارمنی ها گیر دادی؟ حالا بماند که ارمنی ها فقط دروس دینی خودشون رو به زبان ارمنی میخونند و نه مثلا فیزیک و ریاضی رو در ضمن با استناد به گفته ی خود شما پس ترک زبانهایی که در تهران و کرج و ... زندگی میکنند حق هیچ گونه ادعایی درباره ی سخن گفتن به ترکی رو ندارند
جناب ناشناس!
حذفتو اول بگو که از ارامنه ایران هستی یا از ایرانیان ارمنی؟!
بعدش برای ارمنستان یا روسیه جاسوسی هم میکنی یا نه؟!
سوما: نظرت درباره قتل عام «جیلولوق» چیست؟!
چهارما: خودت تو ایران از آموزش زبان ارمنی محروم بودی یانه؟!
پنجما: فارس و ترک هر دعوایی هم داشته باشه به شما ربطی نداره، چون میترسم باز ستون پنجم بازی دربیارید و مجبور بشید گورتان را از ایران هم گم کنید و بعدش بنشینید و گریه کنید و ننه من غریبم بازی دربیاورید.
من فرصت نکردم در بحث شما شرکت کنم. علی الاصول نباید این کامنت را منتشر می کردم. در این کامنت به وضوح به ملت ارمنی توهین شده است. نحوه استدلال مشابه نظر کسانی است که می گویند ترکها باید به همان صحراهائی برگردند که از آنجا آمده اند. از این بابت متاسفم و امیدوارم در ادامه تکرار نشود.
حذفدوست بزرگوار من تو نوشته ی خودم توضیح دادم که من آذری هستم و نمیدونم چه دلیلی داره که بخوام دروغ بگم؟
پاسخحذف1 نمیدونم برای چه موضوعی از من سند میخواهید ولی اگر منظورتون تغییر زبان هست من هنوز متوجه نشده ام دقیقا هدفتون از این حرف چیه؟ یعنی میخواهید بگید امریکای لاتین از آغاز زبانشون پرتغالی و اسپانیایی بوده؟ پس با این حساب سرخپوستها با اروپایی ها هم نژاد هستند؟ سیاه پوستهای آفریقایی هم که تقریبا همشون به زبان کشورهای اروپایی صحبت میکنند هم هم نژاد اروپایی ها هستند؟ اینکه میگی چرا بقیه ی مستعمرات مغولها ترک نشده اند هم من ادعا نکردم مغولها یک شبه زبان این مناطق رو تغییر داده اند بلکه تغییر زبان این مناطق بمرور و بیشتر در دوره ی حکومت (سلجوقیان و خوارزمشاهیان و صفویه و... ) انجام شده است شما اگر سفرنامه های فراوانی رو که متعلق به صدر اسلام و قرون یک و دوی هجری هستند بخونید متوجه میشید
2شما حوصله ندارید سندی برای اثبات وجود آذربایجان ارائه بدهید ولی برای وجود ارمنستان سند میخواهید؟ خیلی جالبه برای اثبات حرفم همین بس که ارمنستان نخستین (و بنا به برخی گفته ها دومین) کشوری هست که مسیحیت رو دین رسمی خودش اعلام کرد یعنی پیش از اینکه روم مسیحیت رو دین رسمی اعلام کنه پس بطور طبیعی اون زمان کشور ارمنستان وجود داشته
3 من نمیدونم منظورت از گفته ات که میگی "شماها رو بهتر از خودتون می شناسم" یعنی چی؟ مگه من کی هستم؟ نسل کشی در همه ی دنیا محکومه حالا بماند که خود ایاز مطلب اف گفتارش با شما متفاوت است اینهم سندش http://www.ccsi.ir/vdca.mn6k49nwe5k14.html
4 من نمیدونم چرا شما اینقدر رو ارمنی ها گیر دادی؟ حالا بماند که ارمنی ها فقط دروس دینی خودشون رو به زبان ارمنی میخونند و نه مثلا فیزیک و ریاضی رو در ضمن با استناد به گفته ی خود شما پس ترک زبانهایی که در تهران و کرج و ... زندگی میکنند حق هیچ گونه ادعایی درباره ی سخن گفتن به ترکی رو ندارند
صادقانه می گویم ، دانش و سواد من آن قدر نیست که دربارۀ اقوام ونژادها و زبان ها نظر بدهم. اطلاعات تاریخی ام هم در مورد نسل کشی ها کامل نیست. یعنی که خلاصه هیچ ادعایی ندارم. فقط پرسش ها و ابهاماتی یی برایم مطرح است که شاید دوستان بتوانند پاسخ بدهند:
پاسخحذف- آیا خدای ناکرده در ترک بودن ( یا مثلا انتساب به ترکیه) ، افتخاری است که در ایرانی بودن نیست؟ اگر چنین است ، چرا؟ آن ها چه دارند و چه کرده اند؟
- همه می دانیم ترک ها هیچ وقت در ایران ، قوم مغلوب و مقهور نبوده اند. حتی شاید بیشتر غالب هم بوده اند. یعنی وضعیت فعلی ما و این آشی که الآن روی سفرۀ ماست ، بیشتر دست پخت همین هم وطنان ترک است تا مثلاً کرد یا بلوچ. حالا می خواهید این آش را برای ما بگزارید و بروید ؟ به طمع این که سفرۀ خانه همسایه ،رنگین تر است یا خواهد بود؟
ناشناسا، نیازی به اقرار نیست؛ نوشتههایتان شاهد محکمی برای بیسوادی غرضورزانهتان است.
حذفـ آرزوهای قلبیتان را به زبان آوردید اما به گور خواهید برد. ترکها هیچوقت در ایران مغلوب و مقهور و مهجور نبودهاند و نخواهند بود. ایران کشور عزیز ماست که اجدادمان مرزهای سیاسی ـ عقیدتی آنرا ساخته است و خودمان هم در اکثریت هستیم از جمله در پایتختش تهران و از مرزهایش نیز با خون دفاع خواهیم کرد. به صفویه و قاجارش هم افتخار میکنیم و به داشناکسیون هم اجازه نخواهیم داد که ذرهای از خاک ایران عزیزمان از جمله قرهکلیسا و غیره را به خاک ارمنستان ملحق کنند. البته اجازه خواهیم داد که کلیسا و محله شرابفروشی ارامنه عزیز کما فی السابق در تهران و اصفهان و تبریز دایر بماند.
فوق العاده بود
پاسخحذففوق العاده
آقاي بابايي عزيز دست مريزاد ! نوشته زيبا و متقنتان را خواندم. چند روزي بود كه در فيسبوك ميديدم ولي به دليل محدوديت فعلي اينترنتم فرصت خواندن نبود تا اينكه امروز خواندم. هر چقدر بيشتر خواندم ، در دل بيشتر به تحسينتان پرداختم. آنچه سالها و به تفارق درباره "پان آذري" ها خوانده بودم ، يك جا و به صورت مانفيست "پان آذري ها " آورده ايد. در ابتدا و مقدمتاً به درستي اشاره كرده ايد كه اگر به قول آقايان در ايران تورك نداريم ، پس اين ترس از " پان تورك " و " پان توركيسم" ديگر چيست ؟ و از آن سوي اگر به ادعا، همه ي آذربايجانيان يكسره "آذري" اصيل هستند ، پس به طريق اولي بحث " پان آذري "ها و دلبستگي و عقايدشان بايد در ميان باشد ، كه مسكوت گذاشته ميشود.
پاسخحذفچينش كلمات و اشاره به وقايع و موضوعات در اين نوشته زيبايتان ، كاملا حساب شده بود. اشاره به اينكه يك "پان آذري" حتماً بايد متولد آذربايجان و علي الخصوص تبريز باشد. اشاره تان به كسروي ، به "صحرانشينان مهاجم مغلوب" ، به آران و به قول سايت تابناك "جمهوري باكو" ، اشاره به شيعه دو آتشه شدن يك "پان آذري" سكولار در مواقع نياز ، اشاره به چالداران و عثماني ، اشاره به نسل كشي به اصطلاح ارامنه ، و مخصوصا گنجاندن نام دو ساغ دوش و سول دوش حاكمان ، سروران " علي اكبر ولايتي " و " حدادعادل" در كنار هم . كاش اشاره يي گذرا هم به جديدترين افاضات يكي از اين آقايان ، سرور دكتر سيد جواد طباطبايي در مهرنامه داشتيد ، طنز نوشته قوي تر ميشد. من براي تبرّك گريزي ميزنم كه گفته بود سواد يك چوبان ايراني از استاد دانشگاه "آذربايجان جعلي" بيشتر است . يكي از شاگردانش هم گفته بود هر كجا نشاني از آبادي و فرهنگ و تاريخ و مدنيت داشته باشد آنجا " ايرانشهر " ، در غير اينصورت " توران شهر " است.
همانگونه كه به درستي و به لطافت عرض كرديد 21 آذر براي "پان آذري ها"بسيار مهم است . آن روز را "روز نجات آذربايجان " ميداند كه مردم غيور و وطن خواه آذربايجان قبل از رسيدن مهاجمان تهران ، خودشان حساب كار " فرقه چي " ها و " تجزيه طلبان " را يكسره كردند و با سلام و صلوات از مهاجمان تهران استقبال كردند . "پان آذري " آذربايجان را سر ايران" ميداند و اين جمله منسوب به ستارخان را از حفظ است كه " ميخواهم هفت دولت زير سايه بيرق ايران باشد " . احمد كسروي را هم بسيار دوست دارد . هر چند فحش و ناسزاي كسروي به سعدي و حافظ را برنمي تابد ولي آن جزوه 57 صفحه اي كسروي درباره آذربايجان ، از كتب مقدسه ايشان به حساب مي آيد و از بين هفتاد جزوه ي منتشره كسروي اين يكي را مهمترين و بهترين ميدانند. آذربايجان را نه تنها " آران " ميخواند ، بلكه در صورت نياز و براي مقابله با اصطلاح "آذريايجان جنوبي " آن را " ايران شمالي " مينامد و مجله اي با اين نام برايش دارد.
خلاصه دستتان درد نكند. اين نوشته را به قول «شاهد علوي » بايد خواند ، بايد خواند و باز بايد خواند.
ههمش چرت و پرته که از مغز ناقص نویسنده تراویده... ایشان حتی علت مقدس بودن عدد 21 را نمیدانند... هر چند که چنین چیزی در بین آذری ها نیست و تنها 21 آذر برای برخی از آذری ها روی ماندگار در تقویمشان هست. قابل ذکر است که آذربایجانی ها قومی هستن که به زبان ترکی صحبت میکنند و لاغیر... متاسم برای آنهایی که در کامنتهایشان به به چه چه راه انداخته اند... کمی مطالعه در مورد تاریخ و فرهنگ هم بد نیست... نویسنده این مقاله معلومه چیزهایی شنیده ولی به عقل ناقصش نرسیده تا چند کتاب و اسناد در این زمینه مطالعه کند
پاسخحذفعزیزدل شما ابتدا جرئت معرفی خود را داشته باشید و سپس دست به نقد شوید. به قولی گر تو بهر میزنی بستان بزن.
حذفشما هم قلم به دست گیرید و بنویسید. بند به بندش را نقد کنید. وگرنه در جایگاه قاضی نشستن و کل متن را معیوب و چرت و پرت خواندن، خودش مغلطه است. به اصطلاح اتهام مغلطه خودش نوعی مغلطه است.
اسناد روسی وجود نام آذربایجان در شمال ارس، با ترجمه فارسی، در این مقاله: http://web.comhem.se/zhivago/pdf/Tarikhche-Amouzesh-Azeri.pdf
پاسخحذفسایت آغزی ایری ها در مورد سنی بودن فضولی مطلبی با عنوان "فضولی شاعر غیرآذربایجانی، ایران ستیز و ضدشیعه" نوشته بود. اکنون که مطلب شما را خواندم و دنبال آن گشتم پیدا نشد. مطلب را برداشته اند و خوشبختانه در آرشیو دات اورگ وجود دارد.
پاسخحذفلینک مطلب در سایت آغزی ایری ها :
http://www.azariha.org/?lang=fa&muid=58&item=1455
در آرشیو دات اورگ :
https://web.archive.org/web/20150528050953/http://www.azariha.org/?lang=fa&muid=58&item=1455
حداقل با توجه به بعضی نظرات بعضی حضرات در عالم مجازی، به نظرم میتونیم یه نکته زبانی هم به این متن اضافه کنیم:
پاسخحذف«من خودم آذریام» به عنوان یکی از علائم نگارشی در متون پانآذریها و شبه پانآذریها بسیار رایج است. به حدی که میتوان آن را به جای نقطه و یا ویرگول هم استفاده کرد.
شما که پان آذری ها رو مورد التفات قرار دادی، پان ترک ها رو هم مورد تفقد قرار بده که گفته اند یه سوزن به خودت بزن یه جوالدوز به بقیه
پاسخحذفحتی بسیاری از مردم ترکیه، اصالتا ترک نیستند و ریشه های هندواروپایی دارند و ظاهر آنها مشخص است و تاریخ شهرها و افراد و تمدن های قبل از عثمانی موجود در ترکیه آشکار و عیان است
حال به فرض که تعدادی مردم مهاجر اصالتا ترک، به آذربایجان کوچیده باشند آیا می توانند ادعای جدایی طلبی داشته باشند؟
آیا ترک هایی که به آلمان مهاجرت کرده اند 300 سال بعد می توانند خواهان تجزیه آلمان شوند؟
و اگر مردم تبریز به خاطر زبان و نژاد بخواهند از ایران جدا شوند. حکومت برای جلوگیری از تجزیه های به این شکل آیا نباید سایر افراد ترک زبان را از مناطق مرکزی ایران بیرون کند؟؟
.
.
.
معلوماتا گؤره چوخ ساغ اولون . یولونوزا ذوام ائتدیرین
پاسخحذفبراستي پنبه ، پنبه دانه هاي شتر خواب زده را عالي زدي. مخصوصا "دونمه"لري... اوست اوسته دونمه لر خوش خاطره لري يوخدي آتا بابا يوردولارينان.
پاسخحذفمثل همیشه در نوشتن این زحمت کشیدید و خیلی هم خوب اطلاعات مفید و اساسی مطرح کردید دست شما درد نکند
پاسخحذفخیلی خیلی عالی بود بنده کعرب احوازی هستم وبعضی اوقات با یک سری از برادران ترک آذری برخورد میکردم واز حقوق ملتهای غیر فارس در جغرافیایی بنام ایران میشد صحبت میشد ناراحت میشدند ولکه صدامی بودن میزدند تعجب میکردم ودرسوی دیگر دوستان ترک آذری داشتم که از حق و حقوق ملت ترک آذری لحظ ای آرام نداشتند. این مقاله خیلی چیزها را برآیم روشن کرد تشکر فراوان دارم اقای پایانی
پاسخحذفهمدان دان سانا مین لار یاشا مین لار سالام ساغول وطن اوغلو
پاسخحذفعلیکم السلام، ساغ اولاسیز
حذفچه جالب مدعی هستی، ولی متن نوشتارت و هواراکشانت نشان میده چیکاره هستی
پاسخحذفمن می گم آذربایجان شوروی، بده؟
پاسخحذف